مشکل بی خوابیتان را حل کنید
آیا تا کنون برایتان اتفاق افتاده که تا صبح، بعد از ساعت ها خواب خوش ، بازهم بی حال و خسته باشید؟؟
آیا در روز به کافئین و کربوهیدرات نیاز پیدا می کنید؟؟؟
اگر جوابتان آری ست، ممکن است از کمبود خواب مزمن ، در رنج باشید.
برای رهایی از این مشکل ، به این چند نکته توجه کنید تا خواب راحتی داشته باشید.
+ در ساعت معینی به رخت خواب بروید، این کار ساعت بیولوژیکی* بدنتان را تقویت می کند.
+ دوش آب گرم بگیرید و بعد به رختخواب بروید.
+ چند ساعت قبل از خواب، چیزی ننوشید(قهوه،چای،نوشابه).
+ یک فنجان چای گیاهی که خاصیت مسکن دارد، بنوشید(از گل کوهی و بابونه استفاده کنید).
+ رختخواب خود را تمیز نگه دارید.
---------------------
*ساعت بیولوژیکی : بدن ما برحسب عادتهایمان طوری تنظیم می شود که در ساعت معینی احساس گرسنگی یا خواب می کنیم.
منبع: کتاب60 نکته برای زندگی بهتر
سلام دوستان.مطلبی را در کتابی خواندم که در آن سفارش به این کرده بود که فریب نخورید و سرنخ هایی را معرفی کرده تا ما بتوانیم تشخیص دهیم شخص مقابل در حال دروغ گفتن است.پیشنهاد می کنم حتما این مطلب رو بخونید..
این مطلب در چندین قسمت در وبلاگ قرار خواهد گرفت..
قسمت اول(زبان بدن)
حرکات انگشتان، دست ها و پاهای ما اطلاعات جالب توجهی در مورد احساسات حقیقی مان بروز می دهند.اکثر مردم مطلع نیستند که بدن ایشان با زبان مخصوص به خود صحبت می کند و همچنان که ایشان سعی دارند با سخنانشان شما را بفریبند، همیشه حقیقت با زبان بی زبانی سخن می گوید.
سرنخ 1
زبان چشم
یکی از نشانه های بارز دروغ گویی دزدیده نگاه کردن و یا عدم نگاه کردن مستقیم در چشمان طرف مقابل می باشد.فردی که به شما دروغ می گوید سعی می کند تا به هر طریق ممکن از نگاه کردن به چشمان شما اجتناب ورزد زیرا به طور ناخودآگاه احساس می کند شما قادرید از چشمان وی به نیت باطنی او پی ببرید.و به دلیل احساس گناه و شرمساری تمایل ندارد که به چشمان شما نگاه کند.در عوض او چشم به زمین می دوزد یا چشمهایش را به این سو و آن سو می گرداند.برعکس، زمانی که حقیقت را می گوییم یا در مظان اتهامی ناروا قرار می گیریم تمایل داریم که تمامی حواس خود را بر روی طرف مقابل متمرکز نماییم.برای این منظور، چشم در چشمان فردی که به ما تهمت وارد کرده، می دوزیم و گویا می خواهیم به او بفهمانیم«تا زمانی که چیزی روشن نشده، تو هیچ جا نخواهی رفت!»
این خلاصه ای است از زبان خودم از مطلبی در کتاب "نردبان زندگی" با عنوان: برحالت روحی تان تسلط یابید:
شاید تا حالا این موضوع برای خودتان یا اطرافیانتان پیش آمده باشه که بگویند: حال ندارم فلان کار رو انجام بدم…
حالت روحی چیست؟ حالت روحی چیزیه که روز رو خراب می کنه یا بهانه ای است که مردم برای اینکه نمی خواهند کاری رو انجام بدهند، می آورند.
گاهی اوقات ستارگان سینما شکوه می کنند چون حال و حوصله ندارند ،سر صحنه نمی آیند.آیا اونها درک می کنند که اون کارگردان چقدر برای اون صحنه نمایش و سکانس خرج کرده؟؟ یا اینکه وقت اونی که پشت صحنه کار می کنه مثل صدا بردار و منشی صحنه هم ارزش داره؟؟نه_ اون به تنها چیزی که اهمیت می ده حالت روحی خودشه. فردی حرفه ای نباید تحت تاثیر نوسانات حالات روحی خودش باشد_مثلا یک پزشک نمی تونه به خاطر اینکه حال و حوصله نداره از انجام یک جراحی مهم و نجات بخش یک آدم اجتناب ورزد؟؟؟؟هرگز!
آیا ما باید اجازه بدیم که حالات روحی مان روی روش زندگیمون تاثیر بگذاره؟
ما نباید و نمی توانیم اجازه دهیم که حالات روحی مان روی عملکرد طبیعی مون تاثیر بگذارد.
به جای آنکه اجازه دهیم حالات روحی مان بر ما تسلط یابد، باید خودمان عنان اختیار آنها را در دست بگیریم.
آیا تا به حال شنیده اید که خودتان یا یک نفر دیگر بگوید:« اهمیَتی به کارهای فلانی نده، او نمی داند چه کار می کند.» اگر این حرف را زده اید، حکمت « به آن سوی رفتار نگاه کردن» را به نمایش گذاشته اید. اگر صاحب فرزندانی هستید، اهمیت این عمل ساده را که بیانگر گذشت و بخشش است، بهتر درک می کنید. اگر قرار بود عشق ما به فرزندانمان بر اساس اعمال و رفتار آن ها باشد، دوست داشتنشان مشکل می شد. اگر محبت صرفا بر نحوه ی رفتار و عملکرد قرار داشت، شاید هیچکدام از ما به عنوان یک نوجوان مورد علاقه و محبت نبودیم!
آیا بهتر نیست سعی کنیم این مهربانی محبت آمیز را در مورد تمام کسانی که ملاقاتشان می کنیم به کار ببریم و عرضه کنیم؟
آیا ما در دنیای پرمهری زندگی نمی کردیم اگر وقتی کسی به نحوی که مورد تایید ماست عمل نمی کرد، می توانستیم اعمال او را در همان نور مشابهی که اعمال غیر متعارف و استثنایی نوجوان خود را زیر آن تماشا می کنیم، ببینیم؟
این به آن معنا نیست که سرمان را زیر برف پنهان کنیم و وانمود کنیم که همه چیز همیشه عالی است و به دیگران اجازه بدهیم«روی ما سوار شوند» یا اینکه رفتار منفی یا بدی را توجیه یا تایید کنیم. بلکه منظور این است که این روشن بینی را داشته باشیم که دیگران را از گمان نیک خود برخوردار سازیم . بفهمید وقتی کارمند پست کارش را به کندی انجام می دهد، احتمالا روز بدی داشته است. یا شاید همه ی روزهایش بد هستند و به سختی می گذرند. وقتی همسر یا دوست نزدیک شما به شما تحکم یا پرخاش می کند ، سعی کنید بفهمید که جدا از این عمل ، این عزیز واقعا می خواهد شما را دوست بدارد و احساس می کند از طرف شما هم مورد علاقه و محبت قرار دارد.به آن سوی رفتار توجه کردن آسان تر از آن است که فکر می کنید. همین امروز امتحانش کنید و نتایج خوب آن را ببینید و احساس کنید.
از کتاب: زندگی یک فوریت نیست/ریچارد کارلسون
هرکسی در موقعیتی احساس ترس می کند
تنها شما نیستید که وقتی در قلمرو ناآشنایی قرار می گیرید ترس را تجربه می کنید، بیشتر افراد چنین چیزی را احساس می کنند.
در حقیقت همه ی ما انسان هستیم و احساس های مشابهی داریم.ترس استثنا نیست.
فقط به نظر می رسد که دیگران نمی ترسند
ممکن است فکر کنید که دیگران_مخصوصا افراد مشهور و مهم_ خوشبخت هستند،چون نمی ترسند که خطر کنند.مطمئن باشید که اینطور نیست! آن ها هم مجبور شده اند با ترسی عظیم کنار بیایند و خود را به جایی بکشند که امروز هستند.....و هنوز هم دارند کنار می آیند!
ترس هیچوقت از بین نمی رود
تا وقتی که شما تصمیم داشته باشید، قابلیت های خود را گسترش دهید و افق های فکریتان را گسترده نمایید،ترس را هم تجربه خواهید کرد.این خصوصیت بشر است . ولی همین که کم کم اعتماد به نفس شما افزایش می یابد ، تحمل احساس ترس هم آسان و آسان تر می شود، و به این ترتیب آن را از بین می برید!
135 نکته برای اعتماد به نفس
ادامه دارد.....
لیست کل یادداشت های این وبلاگ