سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و طلحه و زبیر بدو گفتند با تو بیعت مى‏کنیم به شرط آنکه ما را در خلافت شریک کنى ، فرمود : ] نه ، لیکن شما شریکید در نیرو بخشیدن و یارى از شما خواستن ، و دو یارید به هنگام ناتوانى و به سختى درماندن . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 86 اسفند 7 , ساعت 8:28 عصر

سلام دوستان.

راستش هفته پیش مشغول بودم و امتحان داشتم ، برای همین اتفاقات خوبم رو ننوشتم.
واما امروز:

شروع می کنم:
1- اولیش این بود که امروز صبح توانستم به یاری خداوند یک روز را آغاز کنم.
2- دومین اتفاق این بود که زنگ علوم یک شکلی رو که معلم پای تخته کشیدن بنده توضیح دادم و خدارو شکر درست بود.
3- سومیش این بود که امتحان ادبیاتم رو خیلی خوب دادم.از 10 نمره شدم 75/9 
4- چهارمیش این بود که امروز توی کلاس انگلیسی(کانون زبان ایران) به صورت داوطلبی رفتم تا از من اون درس رو بپرسه که منم خیلی خوب جواب دادم.
5- پنجمیش هم این بود که یکی از دبیران انگلیسیم توی کانون زبان رو دیدم که خیلی خیلی خیلی دوستشون دارم.
6- ششمین این است که تونستم این همه اتفاق خوب رو امروز تجربه کنم.
خدایا ازت ممنونم

شادو پیروز باشید....


جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 10:13 صبح

گمشده
مارچلو،همسر یک تهیه کننده ی تلویزیونی ، در شهر لوس آنجلس کالیفرنیا گم شده بود.ساعت ها، از عصر تا شب، بی هدف سرگردان بود، و سرانجام از منطقه خطر سردرآوردوبه نوبه ی خود متوجه موقعیت آن منطقه شد، و با حالتی عصبی تصمیم گرفت زنگ خانه ای با چراغ های روشن را به صدا درآورد. مردی با لباس راحتی در را گشود.مارچلو وضعیت را توضیح داد و از او خواهش کرد برایش یک تاکسی بگیرد. اما مرد لباس پوشید، اتومبیل خودش را از گاراژ بیرون آورد و او را به هتل رساند.
مرد در راه توضیح داد: حدود پنج سال پیش ، در برزیل بودم. یک شب در شهر سائو پائولو گم شدم. حتی یک کلمه هم پرتغالی بلد نبودم، اما سرانجام یک پسربچه ی برزیلی متوجه مشکل من شد و مرا تا هتل راهنمایی کرد.امروز، خداوند به من اجازه داد دین خود را ادا کنم.


دوشنبه 86 بهمن 29 , ساعت 6:37 عصر

تا زمانی که دلتان برای بخشیدن پر می زند ، ببخشید

 

بنا به گفته ی مادر ترزا ، بخشیدن آنچه نیاز ندارید انفاق نیست.انفاق آن است که آنچه را بسیار نیاز دارید ببخشید. به کلامی ساده بخشیدن آنچه قلبتان را بی تاب می کند، خیرات است. آیا شادمانی حاصل از بخشیدن را احساس کرده اید؟

لذت بخشیدن بیکران است.بخشیدن لزوما به معنی پول دادن نیست.شما می توانید وقت تان را ببخشید یا کمک کنید یا پند و اندرز دهید_ در حقیقت، شما می توانید هر چیزی را که برایتان ارزش دارد و می تواند یاری دهنده ی دیگران باشد، ببخشید. با این همه اصل غریبی است؛ اما حقیقت دارد، آنان که بسیار می بخشند ، از بیشتر آنچه می دهند، خودشان بهره مند می شوند.

می گویند آنچه را انفاق می کنید، خداوند چند برابر به شما باز می گرداند.نمونه های زنده ی بسیاری هستند که چون داشته هایشان را با نیازمندی سهیم شدند،منابع ناکافی شان افزایش یافت. بسیاری از کسانی که ملاقاتشان می کنم، به من می گویند آنقدر ندارند که ببخشند.این درست نیست. هرشخصی به اندازه ای دارد که بتواند با دیگری قسمت کند؛ اما از آنجا که ما آزمندیم و می خواهیم همه را برای خودمان نگاه داریم، این گونه می پنداریم.

کمی فکر کنید_ اگر روزانه مقداری اندک به نیت صدقه کنار بگذارید، در پایان ماه و در آخر سال آن قدر جمع خواهد شد که بتوانید برای فرزندی نیازمند که به تحصیل علاقه مند است، لوازم التحریر بخرید یا برای نیازمندی لباس تهیه کنید. اکثر ما استطاعت آن را داریم که این مقدار کم را کنار بگذاریم. نداریم؟

لازم نیست به نیت خیرات مقدار زیادی بپردازیم.

گاه تنها مقداری اندک، به منظور تهیه ی غذا برای فردی گرسنه، کافی است تا حس رضامندی و سرور را در زندگی ما و فرد دریافت کننده به وجود آورد.

به خاطر داشته باشید که شما با غذا و لباس دادن به فردی دیگر، خیرات نمی کنید، بلکه با معنادار کردن زندگی برای خودتان، در حق خود لطف می کنید.

همه ی ما بدون ثروت و دارایی به این دنیا می آییم و دست خالی نیز دنیا را ترک می گوییم. پس چرا باید در سراسر زندگی مان، داراییهای مادی بیندوزیم و برای خودمان این همه ناراحتی و تنش ایجاد کنیم.

اگر یاد بگیریم که زندگی ساده ای داشته باشیم، می توانیم به شادمانی و خشنودی برسیم.

 

خیرات تضمین کننده سرور است.

 


شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 7:3 عصر

 

گر تو آسانگیر باشی،
کارها دشوار نیست...
 


پنج شنبه 86 بهمن 25 , ساعت 5:15 عصر

سلام.امروز پنجشنبه روز جمله س.اینم سه تا جمله:


لبخند بهانه ایست برای زنده ماندن،
لحظه هایت سرشار از این بهانه!!!

 

--------

 



---------

اگر ما نمازمان را نخوانیم،

گرچه خداوند در کنار ماست،

ولی ما متوجه حضور او نخواهیم شد

If we don’t say our prayers

although God is near us

but we cant feel that he is with us



<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ