سالها پیش، مردی زندگی میکرد که هر روز چندین بار با کوزههایی که اونها رو به دو طرف چوبی بسته بود، از رودخانهی بیرون دهکده، آب حمل میکرد و به مردم میفروخت.
یکی از کوزهها که قدیمیتر بود، ترک داشت و تا اون مرد به دهکده میرسید، نیمی از آبی که توش بود، روی زمین میریخت.
کوزهی سالم همیشه به کوزهی معیوب، سرکوفت میزد که جز دردسر و زحمت، چیزی نداری و تلاش صاحبمون را به هدر میدهی. کوزهی معیوب هم شرمنده بود و خیال میکرد که به هیچ دردی نمیخوره.
تا اینکه سرانجام یه روز لب به سخن باز کرد و به اون مرد گفت:
«میخوام ازتون عذر بخوام، آخه...»
مرد مهربون، صبحت اون رو قطع کرد و گفت: «میخوام خوب به سمت راست جاده نگاه کنی و گلهای زیبایی که در طول مسیر، رشد کردند رو ببینی.»
و ادامه اینکه:
«میدونی در تمام دفعههایی که ما از این مسیر، عبور میکردیم، تو اونها رو آبیاری میکردی و باعث شدی حاشیهی جاده، این همه زیبا و دوست داشتنی بشه؟!»
آره عزیز دلم!
برخی ، پدر و مادر پیرشون رو رها میکنند یا اونها رو به خانههای سالمندان میبرند و گمون میکنند دیگه به درد نمیخورند!
کاشکی خوب چشمهامون رو باز کنیم تا ببینیم حضور قشنگ اونها ، چه طراوتی رو به ما و چه نشاطی رو به نوگلهای زندگیمون هدیه میده.
و کاشکی تا دیر نشده ببینیم و ... !
منبع:تبیان
-افراد ضعیف الاراده همیشه منتظر معجزات و وقایع خارق العاده هستند، افراد قوی الاراده ، خود خالق معجزات و وقایع خارق العاده هستند - ژان ژاک روسو
-اگر روزگاری مقام تو پایین آمد ناراحت نشو، زیرا خورشید هر روز هنگام غروب پایین می رود و بامداد روز دیگر بالا می آید – افلاطون
5- بهتر است غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید از دست بدهید تا اینکه او را به خاطر غرورتان از دست بدهید.
6- ما زمان زیادی را صرف میکنیم تا کسی را برای دوست داشتن پیدا کنیم یا خطای کسانی را که دوست داریم بگیریم، اما چه خوب می شد همین زمان را برای بیشتر محبت کردن صرف می کردیم.
7- با بهترین و نزدیک ترین دوستان خود چنان رفتار کن که اگر روزی بزرگترین دشمنت شد نقطه ضعفی از تو نداشته باشد.
8- زمانی که همسرت برای کاری ، چند ساعت خانه را ترک می کند، وقتی برگشت حتما به او بگو که خانه بدون او لطفی ندارد.
اگر می خواهید بدانید مردم چقدر از هم بیگانه شده اند به رفتار آنها هنگام سوار شدن به آسانسور دقت کنید. هرکس مانند آدم کوکی ایستاده و به روبه روی خود نگاه می کند.شما جرأت حرکت ندارید مبادا با شخص کناریتان تماس پیدا کنید، همه سراپا گوش هستند که ناگهان در آسانسور باز، یکی از آنها بیرون می رود و دیگری وارد می شود. شخص تازه وارد زود روی خود را برمی گرداند و به روبه رو نگاه می کند اما من آسانسور را دوست دارم و پس از ورود کوشش می کنم پشتم به در باشد تا همه را ببینم. به سوار شدگان سلام می کنم و می گویم: " راستی چقدر خوب بود اگر آسانسور ناگهان از کار می افتاد و ما فرصت پیدا می کردیم تا یکدیگر را بشناسیم.
ولی اتفاقی دور از انتظار من می افتد، آسانسور در طبقه دیگر می ایستد و همه از آن بیرون می روند و به همدیگر می گویند:" توی آسانسور یک آدم عوضـ ـی بود که می خواست با همه از در آشنایی درآید."
لئو بوسکالیا leo buscaglia
1- وقتی بزرگسالان بیمار می شوند، طوری از آنها مراقبت کن مثل اینکه کودکی مریض هستند.
2- هنگام خروج از هواپیما از خلبان به خاطر پرواز آسوده و ایمن تشکر کن.
3-این نکته را ملکه ذهن خود کن: بدون توجه به اعمال فرزندانت ، عرگز با آن ها قهر نکن.
4- از تاریخچه شهر خودت اطلاع داشته باش.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ