سه شنبه 86 فروردین 7 , ساعت 4:15 عصر
عیسی (ع) بر مردی گذشت که به چندین بیماری مبتلا بود:نه چشمی داشت که ببیند و نه پایی که راه رود، جذام بر سرو روی او زده بود و پوستش ، پیسی داشت. به گوشه ای افتاده بود و می گفت(( شکر آن خدای که مرا عافیت(سلامتی) داد و درسلامت نهاد!))
عیسی (ع) بدو گفت: (( ای مرد! چه مانده است از بلا که تو را از آن عافیت باشد؟))
گفت: (( عافیت و سلامت من بیشتر است از کسی که در قلب وی معرفت به حق نیست.))
عیسی (ع) گفت: (( راست گفتی)) پس دست به وی مالید و درست بینا و راست اندام شد. مدت ها زیست و همه ی عمر را به عبادت خدای- تعالی- گذراند.
نوشته شده توسط فاطیما | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ