او می توانست آنها را توبیخ کند و بگوید:« شما که می دانید طبق مقررات نباید سیگار بکشید.» اما شواب می دانست چنین کلماتی فقط کارگران را تحقیر می کند و سبب نارضایتی آنان می شود.
او به جای زدن این حرفها، دست در جیبش کرد و سه سیگار بیرون آورد و به هر یک یکی داد و گفت:« بچه ها این سیگارها را از من بگیرید، ولی اگر در ساعت های کار نکشید سپاسگزار خواهم بود.»
روزی کسی از شواب پرسید:« شما چه طور موفق شدید چنین کارگرانی سخت کوش و وفادار داشته باشید؟» و او توضیح داد:
« من هرگز از کسی انتقاد نمی کنم،راه پرورش بهترین چیزهای موجود در یک شخص، تشویق و قدردانی است.»
از کتاب: جانب عشق عزیز است،فرومگذارش/مسعود لعلی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ