آخر خط کسانی که نمی خواهند تلاشی
سازنده داشته باشند،کسالت و بی حوصلگی
است....
؟
!
؟
چند بار شنیده ام که مردم واژه ی « کسل» را به کار می برند؟از خردسال گرفته تا بزرگسالان، همه به طور معمول از این کلمه استفاده می کنند.شخص کسل و بی حوصله، فردی شاد و خوشحال نیست.او ناشاد است؛ زیرا نمی تواند دلیلی برای کسل بودن پیدا کند.
شخص مثبت اندیش و مشغول، هیچ گاه خسته و کسل نمی شود.کسالت به افراد نا فعال و تنبل حمله ور می شود؛ زیرا آنان نمی خواهند کارهای مثبت را متقبل شوند.
کسل بودن، همیشه به دلیل خستگی ذهن است که در نتیجه به حس خستگی و بی حال همیشگی منجر می شود. وقتی کاری جالب توجه و دلنشین انجام می دهیم، به ندرت احساس خستگی می کنیم. اما کسلی و بی حوصلگی، حتی به هنگام فعال نبودن نیز خستگی ایجاد می کند.
وقتی پیوسته به دنبال محرک و هیجان باشید، چه از نوع جسمی باشد، چه احساسی، این جست و جو برای شما یأس و ناامیدی می آورد.
آنان که به دنبال هیجانی تازه هستند، در زندگی یکنواخت و طبیعی روزانه، کسالت و ملالت می یابند. از خودتان بپرسید: آیا امکان دارد که هر روز خبری هیجان انگیز بشنوید؟اگر ممکن نیست، چرا نباید همین شیوه ی تکراری را به منزله ی سبک زندگی بپذیریم و برای انجام دادن همان کارها، راه های گوناگونی پیدا کنیم تا کسل و بی حوصله نشویم؟
برای کسالت و بی حوصلگی درمانی ساده وجود دارد. هرگاه که کسل و بی دل و دماغ هستم، به موسیقی مورد علاقه ام گوش می کنم، لباس مورد علاقه ام را می پوشم و کارهایی را که مدت هاست در انتظار به انجام رسیدن هستند، سروسامان می دهم.
اگر حالم خوب باشد، کسل نمی شوم.چگونه احساس خوبی دارم؟ لباس خوب و موسیقی مورد علاقه ، حیله هایی هستند برای آنکه بر این حالت بی حالی ام چیره شوم.
چرا از این روش درمانی استفاده نمی کنید؟مطمئنم که کارساز خواهد بود.
از کتاب: نردبان زندگی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ