کودک دبستانی خود را
بیشتر بشناسیم!!
؟
!
؟
هفت سالگی، آغاز دوره ای جدید و مهم در رشد کودک است، روانشناسان این مرحله از سن را «کودکی بزرگ» نامیده اند. که به معنای ترک مهد کودک و ورود به مدرسه است و کودک در پایگاه جدیدی که جامعه به او تفویض می کند قرار می گیرد.
قوانین مدرسه هستند که از یک «کودک» یک «دانش آموز» می سازد، قوانین و مقرراتی که رعایت آنها برای کودک چندان دلچسب نیست زیرا سختگیرانه تر از مقررات خانه است و کودک اغلب با تروشرویی به مخالف با آن برمی خیزد و با دلتنگی سن طلایی خردسالی را به یاد می آورد، که به خاطر قرار گرفتن در این شرایط جدید آن را ترک کرده است؛ و وارد دنیایی شده است که قانون آن:
«فعالیت با تمام نیرو و تحمل خستگی با خوشرویی است»؛ از کودک انتظار می رود که هم زمان در دو جهت تلاش کند: اول انجام تکالیف مدرسه، دوم انطباق خود با زندگی گروهی؛ معلم از او می خواهد مدت زمان طولانی ساکت بنشیند و با دقت به حرفهایش گوش دهد و با تمام نیرو تلاش کند.
هم کلاسیها توقع دارند تا او از عادتهای خودخواهانه اش دست بکشد، تنها به این شرط، او را در جمع خود می پذیرند؛ حتی به نظر می رسد والدین هم تغییر رفتار داده اند کارهایش را کنترل می کنند و ناراحتی خود را از نتیجه ی بد یا متوسط وضعیت درسی اش پنهان نمی کنند. برآوردن همه این توقعات ،نیازمند تلاش سنگینی است که کودک به بهانه کوچک بودن، نمی تواند از زیر آن شانه خالی کند.
در این زمان است که کودک احساس کوچکی و ناتوانی می کند، چون می بیند همه ی مزایای دوران خردسالی را از دست داده است. علی رغم آنکه دیگران دائماً تکرار می کنند که: «تو دیگر بزرگ شده ای ، او خوب می داند که این واقعیت ندارد و این حرفها را به خاطر گرفتن کار بیشتر از خود می داند و از آنجائی که بزرگ شدن از دید او غیر ممکن است و ناامید کننده به نظر می رسد، آماده است که همه چیز را بدهد تا دوباره به عقب برگردد.
همه ی این ممنوعیتها، فشارها و کنترل ها او را دچار بحران و سردرگمی می کند. شرایط جدید، حتی گاه بدون وجود مشکل بزرگی در خانه یا مدرسه، تعادل کودک را بر هم می زند، سبب بروز رفتارها و خلق و خوی خاصی در کودک می شود. برخی از کودکان این بحران را بدون هیچگونه تظاهرات رفتاری و اختلالات خلق و خوی آشکاری پشت سر می گذارند. به نظر می رسد که توانسته اند با شرایط جدید بدون مشکل جدی و قابل توجهی خود را تطبیق دهند و با آن انس بگیرند.
ولی برخی دیگر دچار اختلالات رفتاری و خلق و خو می شوند:
- اغلب کودکان در دوره ابتدایی دو شخصیتی به نظر می رسند؛ در خانه خود را نامطبوع، مستبد و بچه نشان می دهند و در محیط خارج از خانه بین همکلاسیها یا در مقابل افراد فامیل و بیگانه ،خود را کودکی مؤدب، مهربان، سرشار از لطف نشان می دهند.
- تسلط بر دیگران را دوست دارد. اگر نتواند از طریق هم کلاسیهایش این تمایل را ارضاء کند و بفهمد که باید در مقابل آنها گذشت کند، در خانه سلطه جوتر می شود و این تمایل را با قلدری بر روی اعضاء خانواده به خصوص برادر و خواهر کوچکتر یا حتی بر روی اسباب بازی با خراب کردن آنها در حالت خشم، نشان می دهد.
سعی دارد دیگران به خصوص مادرش را در انحصار خود بگیرد و توقع دارد وقتی از مدرسه به خانه بر می گردد او را در خانه بیابد.
- در مقابل وسوسه ی لذتهای آنی ، نمی تواند مقاومت کند با پولی که از شما می گیرد در قنادی و آجیل فروشی ها با خرید شکلات و آبنبات خودش را راضی می کند.
- کودکی که از احساس حقارت رنج می برد خجالتی تر، نگران تر و مرددتر از قبل شده و خواستار حمایت، امنیت و پشتیبانی بیشتری از طرف خانواده است.
همچنین این بحران می تواند به صورت رفتارهایی چون ترس از مدرسه، جستجوی یک حامی خیالی، انجام مراسم قبل از خواب، کنترل درهای بسته، نگرانی از ابتلاء به بیماریهای سخت، ترس از بروز حوادث بد و دیدن کابوسهای شبانه در کودک شود و نیز می تواند رفتارهایی چون اختلال در خواب شبانه، حرکات غیرارادی، تیک های عصبی مثل اخم کردن و عدم کنترل در حرکات عضلانی را موجب شود.
چگونگی عبور از این مرحله بحرانی ،بستگی زیادی به رفتار و نوع برخورد والدین و معلمین با مشکلات کودک دارد. برای اینکه کودک بتواند این مراحل را بدون بروز مشکل جدی و قابل توجهی سپری کند و خود را با دنیای جدید تطبیق دهد، توجه به چند نکته ضروری می باشد:
- در مورد توانایی های کودک عجولانه قضاوت نکنیم. بیشتر از توانائیش از او توقع نداشته باشیم. بدانیم که چارچوب آموزش در نظر گرفته شده برای دوره ی ابتدایی در سطحی بالاتر از رسش عقلی و رشد هوشی کودک بسیار مفید است و برای جلو افتادن رشد روانی کودک لازم است ولی نباید این توهم را در ما ایجاد کند که همه کودکان باید به آسانی آن را فراگیرند و بدون هیچ مشکلی این دوره را پشت سربگذارند.
- دیگر آنکه از مبارزه مستقیم در مقابل رفتارهای غیرمعمول کودک بپرهیزیم و از کنترل شدید یا سرزنش، تحقیر و مسخره کردن او به خاطر این گونه رفتارها اجتناب کنیم. زیرا در این صورت این خطر وجود دارد که این گونه حرکات و رفتارهای غیرمعمول و آزاردهنده به صورت یک عادت در کودک باقی بماند. در چنین شرایطی باید از کنار این نوع رفتارها با آرامش و مانند یک اختلال ساده زودگذر عبور کنیم در بیشتر کودکان این گونه اختلالات رفتاری با تغییر محیط زندگی و نشان دادن صبر و شکیبایی اغلب بدون ایجاد مزاحمت جدی کاهش می یابند، و همه چیز مرتب می شود. ولی در صورت مشکل آفرینی و مزاحمت این گونه حرکات غیرعادی باید پیش از آنکه تبدیل به روان پریشی های شدید شده و از کنترل خارج شود به مداوایش بپردازیم.
ولی آنچه که مسلم است، وجود محیطی آرام و بدون تنش و برخورداری از محبتهای بی دریغ والدین ،می تواند کمک موثری برای کودک بوده، او را به مدرسه علاقمند سازد. و میل به تلاش و فعالیت درسی در کودک، تا حدود زیادی به شخصیت معلمی که آموزش او را به عهده دارد وابسته است. ثبات محیط آموزشی نیز امری ضروری است. تعویض مداوم معلم در طول سال و همچنین تغییر مدرسه در طی یک سال تحصیلی ،می تواند به مشکلات کودک بیافزاید.
نویسنده : دکتر زهرا معتمدی
منبع ماهنامه تخصصی کودک - باتغییروتلخیص
لیست کل یادداشت های این وبلاگ