استعداد، الزاما به مفهوم خلق یک شاهکار هنری نیست. توجه نشان دادن به دیگران هم یک استعداد است،آموختن هم یک استعداد است، حل مسئله، مدیریت و فرزندپروری هم، استعداد است. متاسفانه ما غالبا استعدادهای خود را دست کم می گیریم. هنرمند سفالگر می گوید:" اگر می توانستم موسیقی بسازم هنرمند بودم" و موسیقیدان می گویند:" اگر می توانستم با دستهایم چیزی را خلق کنم....." توانائیها و استعداد های خود را با دیگران مقایسه نکنید.
کاری را که می توانید، انجام دهید. استعدادهای خود را بپذیرید و برای آنها ارزش قائل باشید. احساس رضایت خاطر، از تکامل یافتن استعدادهای خدادادی خود شما بدست می آید و نه از حسرت خوردن بر استعدادهای دیگران.
مری می گوید:" من یک استعدادخدادادی برای مربیگری مهد کودک دارم اما شاید خدا می خواهد که کارمند بانک بشوم." اگر واقعا خدا برای تو چنین استعدادی را قرار داده پس چرا باید چنین چیزی را بخواهد؟ وقتی تو می توانی استعدادهای خود را کشف کنی، او هم می تواند.
نکته ی دیگری متوجه شده ام این است که" اکثر کسانی که خود را بی استعداد می دانند، هرگز کارهای مختلف را امتحان نکرده اند."
این را هم بگویم که استعداد اگرچه مفید است اما همه چیز نیست! وقتی که مردم درباره ی موفقیتهای یک ورزشکار حرف می زنند، غالبا از استعدادهای خارق العاده او سخن می گویند.اما وقتی که پای صحبت خود آن قهرمان می نشینیم او از تمرین های خستگی ناپذیرش می گوید و میداند که وجه تمایز او و دیگران، کار سخت، مداومت و پشتکار و نگرش او بوده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ