کفر چو منى گزاف و آسان نبود
محکم تراز ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکى وآن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
چرا ملحد همى خوانىکسى راکوبه صدبرهان
زقرآن و خبرکرده است اثبات مسلمانى
توخواهى ملحدم خوان خواه مشرک
اگر ناحق نداند، حق علیم است
راهب پیر با چشمانی بسته؛ با پایی روی پایی دیگر؛ و دستانی که روی دامن لباسش تاخورده بود ؛ وسر در جیب تفکر فروبرده بود؛ کنارجاده نشست.
بناگاه رشته افکارش با صدای خشن ومصرانه یک سلحشور سامورائی پاره شد. [ ای مرد پیر! رمزوراز جهنم چیست وبهشت کدام است؟]
نخست گویی که راهب چیزی نشنیده؛ پاسخ قابل درکی از اوا ستنباط نشد اما به تدریج که چشم هایش را باز کرد؛ بادیدن سلحشور سامورایی ؛ سلحشوری که بی صبرانه منتظر جواب در مقابلش ایستاده بود و لحظه به لحظه بیش از پیش تحریک می شد؛ تبسم ملایمی در گوشه ی دهانش پدیدار شدو سرانجام جواب داد:
((توگفتی که می خواهی از رازورمز بهشت سردربیاوری نه؟ سراپا ژولیده ای چون تو؟ تویی که دستان و پاهایت آغشته به کثافتند؟
تویی که موهایت شانه نخورده؛ نفست بوی گند می دهدو شمشیرت زنگ زده و مسامحه کار؟ بدترگیبی چون تو که ننه اش لباس های مسخره به تنش کرده؟ تومی پرسی که جهنم چیست و بهشت کدامست؟))
سامورایی دشنامی شرم آور بر زبان راند. سپس شمشیرش را بیرون کشید وبالای سر راهب بلند کرد. رخسار سامورایی به رنگ خون درآمد ورگ های ورم کرده ی گردنش خبر از عزم و جزم او در جداکردن سر راهب می داد.
(( این جهنم است.)) راهب پیر این را به نرمی گفت و شمشیر سامورایی به آرامی فرود آمد.
لحظه ای بیش طول نکشید که وجود سامورایی به خاطر جرأت این موجود نجیب؛ موجودی که حیاط خود را به خاطر آموختن درسی به او به مخاطره انداخته بود؛ سرشار از حیرت؛ بیم؛ شفقت و عشق شد. او شمشیرش را در نیمه ی راه نگهداشت و چشمانش مملو از اشک حق شناسی شد.
راهب گفت: (( واین بهشت است.))
منبع : سوپ جوجه برای روح ج 3
حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه بدنیا آمدند
نام زینب ، و کنیه ایشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ...
زمانی که حضرت زینب بدنیا آمدند پیامبر (ص) در مدینه نبودند .حضرت فاطمه (س) به امام علی (ع) گفتند که حالا که پدرم نیستند شما برای دخترمان اسم انتخاب کنید
اما علی (ع) گفتند که نه ؛ منتظر میمانیم که پیامبر بر گردند
بعد سه روز پیامبر(ص) آمدند خانه حضرت فاطمه(س)
امام علی به ایشان گفتند که ما منتظر ماندیم شما اسم انتخاب کنید
پیامبر گفتند که من منتظر وحی میمانم تا ببینم خداوند چه اسمی را انتخاب خواهند کرد
در همین موقع جبرئیل نازل شد و گفت خداوند نام زینب را انتخاب کرده اند
پیامبر (ص)قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، بوسید و نامش را زینب گذاشت و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می کنم که حرمت این دختر را نگه دارند. همانا که او به خدیجه کبری (ع) شبیه است.
حضرت زینب (س) بهترین خواهر دنیا هستند
و تا حالا هیچ خواهری برای برادرش اینهمه فداکاری نکرده است
ولادیت حضرت زینب را به همه مسلمانان تبریک میگویم
و چون حضرت زینب در روز عاشورا پرستار همه بودند روز ولادت ایشان را در کشور ما روز پرستار نام گذاری کردند
پس روز پرستار را هم به همه پرستاران تبریک میگویم
Live in such a way that
those who know you but
don"t know God will come to
know God because they know you
چنان زندگی کن که
کسانی که تو را می شناسند،
اما خدا را نمی شناسند
به واسطه آشنایی با تو،
با خدا آشنا شوند
لیست کل یادداشت های این وبلاگ