سلام دوستان.
راستش هفته پیش مشغول بودم و امتحان داشتم ، برای همین اتفاقات خوبم رو ننوشتم.
واما امروز:
شروع می کنم:
1- اولیش این بود که امروز صبح توانستم به یاری خداوند یک روز را آغاز کنم.
2- دومین اتفاق این بود که زنگ علوم یک شکلی رو که معلم پای تخته کشیدن بنده توضیح دادم و خدارو شکر درست بود.
3- سومیش این بود که امتحان ادبیاتم رو خیلی خوب دادم.از 10 نمره شدم 75/9
4- چهارمیش این بود که امروز توی کلاس انگلیسی(کانون زبان ایران) به صورت داوطلبی رفتم تا از من اون درس رو بپرسه که منم خیلی خوب جواب دادم.
5- پنجمیش هم این بود که یکی از دبیران انگلیسیم توی کانون زبان رو دیدم که خیلی خیلی خیلی دوستشون دارم.
6- ششمین این است که تونستم این همه اتفاق خوب رو امروز تجربه کنم.
خدایا ازت ممنونم
شادو پیروز باشید....
گمشده
مارچلو،همسر یک تهیه کننده ی تلویزیونی ، در شهر لوس آنجلس کالیفرنیا گم شده بود.ساعت ها، از عصر تا شب، بی هدف سرگردان بود، و سرانجام از منطقه خطر سردرآوردوبه نوبه ی خود متوجه موقعیت آن منطقه شد، و با حالتی عصبی تصمیم گرفت زنگ خانه ای با چراغ های روشن را به صدا درآورد. مردی با لباس راحتی در را گشود.مارچلو وضعیت را توضیح داد و از او خواهش کرد برایش یک تاکسی بگیرد. اما مرد لباس پوشید، اتومبیل خودش را از گاراژ بیرون آورد و او را به هتل رساند.
مرد در راه توضیح داد: حدود پنج سال پیش ، در برزیل بودم. یک شب در شهر سائو پائولو گم شدم. حتی یک کلمه هم پرتغالی بلد نبودم، اما سرانجام یک پسربچه ی برزیلی متوجه مشکل من شد و مرا تا هتل راهنمایی کرد.امروز، خداوند به من اجازه داد دین خود را ادا کنم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ