بچه بودم فکر می کردم خدا هم شکل ماست ....... مثل من، تو، ما، همه، اونیز موجودی دوپاست
در خیال کوچک خود فکر می کردم خدا .............. پیرمردی مهربان است وبه دستش یک عصاست
مثل آقاجان به چشمش عینکی دارد بزرگ ............... با کلاه وساعتی کهنه که زنجیرش طلاست
یک کت وشلوار می پوشد به رنگ قهوه ای .......... حال و روز جیب هایش هم همیشه روبه راست
فکر می کردم که پیپش را مرتب می کشد .................... سرفه های او دلیل رعد وبرق ابرهاست
گاهگاهی نسخه می پیچد طبابت می کند ............... مادرم می گفت او هر دردمندی را دواست
فکر می کردم که شبها روی یک تخت بزرگ ............... مثل آدمها ومن در خوابهای خوش رهاست
چندسالی که گذشت از عمر من، فهمیده ام ................... اوحسابش از تمام عالم وآدم جداست
مهربانتر از پدر، مادر،شما،آقابزرگ ...................... اوشبیه هیچ فردی نیست، نه! چون او خداست
مسئله شما این است که فاصله میان جایی را که هم اکنون در آن قرار دارید و هدف هایی را که می خواهید به آن برسید پل بزنید.
... اِرِل نایتینگل ...
<بروس لی> که بی شک یکی از بزرگترین ورزشکاران هنرهای رزمی در تاریخ بوده است به هنر و اهمیت هدف گذاری پی برد.<بروس لی> نامه ای به خود نوشت.نامه در تاریخ 19 ژانویه 1970 نوشته شده بود و روی آن مهر محرمانه خورده است.بروس لی در این نامه نوشت:( تا سال 1980، من مشهورترین ستاره شرقی سینما در ایالات متحده خواهم شد و 10 میلیون دلار پول به دست خواهم آورد.و در برابر دوربین فیلم برداری در بهترین نقش خود ظاهر می شوم.)
او قبل از اینکه در 33 سالگی بمیرد،در سه فیلم بازی کرد که از جمله آن می توان به ((اژدها وارد می شود)) اشاره نمود.این فیلم شهرت و محبوبیت فراوانی را برای بروس لی در سرتاسر جهان بدست آورد.
اصول موفقیت
لیست کل یادداشت های این وبلاگ