سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در گشاده رویی برای جز نزدیکانش زیاده روی کند، حکیم نیست . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 86 آذر 16 , ساعت 3:1 عصر

آیا بردبار هستید؟

http://www.bayatinet.com/t7.php


جمعه 86 آذر 16 , ساعت 2:56 عصر
 مهارت شغلی مورد نیاز

مهارتهایی که بایددر کسب آنها بکوشید، بستگی به علائق،تواناییها و استعداد شما و همچنین اهداف شغلی و منابع موجود دارد. اما با وجود نامشخص بودن وضعیت اقتصادی پیش رو، دستیابی به مهارتهایی که برای پیشرفت و آینده شغلی شما مفید خواهد بود، بسیار حیاتی است.
10 مهارت شغلی که هم اکنون در بازار کار بسیار مورد نیاز است و طبق نظر وزارت کار آمریکا در فهرست کار فرمایان قرار دارد، عبارتند از:


1.مهارتهای حل مشکل

اکثر کارها و وظایفی که در زندگی خود با آن مواجه می شویم، بسیار بغرنج و پیچیده هستند. افرادی که مشکلات را بدرستی تشخیص می دهند، راه حلهای مختلف را پیدا می کنند و تصمیمات مؤثری می گیرند که در زمینه های شغلی مدیریت بازرگانی،مشاوره مدیریت، مدیریت روابط عمومی، علوم پزشکی و مهندسی مورد نیاز هستند.


2.مهارتهای فنی و حرفه ای

امروزه، فناوری در تمام زمینه ها و رشته های علوم گسترش پیدا کرده است. نصب، آزمایش و تعمیر بیشتر تجهیزات الکتریکی، مکانیکی و الکترونیکی در حوزه های مهندسی، ارتباطات، اتومبیل، حمل و نقل و هوا فضا مستلزم دانستن مهارتهای فنی و حرفه ای است.


3.مهارتهای روابط عمومی

شرکتهایی با مشکلات اجتناب ناپذیری مواجه می شوند که در ارتباط با رفتار متقابل اشخاص با یکدیگر است. اغلب اوقات، موفقیت یک شرکت به این موضوع بستگی دارد که افراد آن شرکت تا چه حد می توانند با هم به صورت گروهی کار کنند. این مسئولیت و وظیفه مدیریت منابع انسانی، مدیریت پرسنل، مدیریت گروه و مدیر عامل است که نیاز های کارکنان خود را کاملاً بشناسد و در صدد یافتن بهترین روشها برای تامین نیازهای آنها در محدوده کاری و حیطه شغلی باشند.


4.مهارتهای برنامه نویسی کامپیوتری و دانش کامپیوتر

برنامه نویسی صحیح کامپیوتری به منظور برآورده کردن نیازهای خاص یک شرکت خاص می تواند فرصتهای استخدام و پیشرفت حرفه ای شما را افزایش دهد.
بیشتر زبانهای برنامه نویسی که امروزه مورد نیاز هستند، عبارتند از: Visual Basic , HTML , Java , C++, Unix و SQL Server .


5.مهارتهای آموزشی
 
در جامعه امروزی روزانه اطلاعات جدید بیشتری تولید و جمع آوری می شود.درنتیجه،تقاضا برای استخدام افرادی که دارای مهارتهای آموزشی در زمینه های آموزش، خدمات اجتماعی، مشاوره مدیریت و تجارت باشند، بسیار بالاست.
 

جمعه 86 آذر 16 , ساعت 2:54 عصر

چگونه اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* آگاه باشید که ارزش شما به عنوان یک انسان بستگی به داشتن وزن ایده آل، زیرکترین و باهوشترین بودن، مشهوربودن، محبوب ترین بودن، سریع ترین بودن، بالاترین نمره و یا رتبه را داشتن، شوخ طبع ترین بودن، خوش لباس ترین بودن، بهترین خانه و ماشین را داشتن و بهترین دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودتان بستگی دارد.
* توانایی ها، استعدادها و موفقیتهای خود را جشن بگیرید.
* خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب گشته اید عفو کنید.
* بروی نقاط ضعف خود تمرکز نکنید. هر انسانی نقاط ضعف خاص خود را دارد.
* با حقوق فردی خود آشنا شده و از آنها پیروی کنید.
* از تحقیر و سرزنش خود دوری کرده و مثبت اندیشی را فرا گیرید.
* خود را بر اساس یک سری استانداردهای منطقی و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهید.
* یاد بگیرید که شما یک انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصمیم گیریهای زندگیتان میباشید.
* بیاموزید که با پشتکار و سماجت قادر خواهید بود به موفقیت دست یابید.
* بیاموزید که شما نیازی به تلاش بی وقفه برای کامل گشتن ندارید.
* خودتان تعیین کننده مفهوم موفقیت باشید

خصوصیات افراد با اعتماد به نفس بالا..................

برای خواندن ادامه مطلب به لینک زیر(ادامه مطلب) مراجعه فرمایید.
ادامه مطلب...

یکشنبه 86 آذر 11 , ساعت 6:58 عصر

پیشاپیش برنامه ریزی کن!

وقتی نوح کشتی اش را می ساخت باران نمی بارید!!


چهارشنبه 86 آذر 7 , ساعت 9:9 عصر

در جزیره‌ای زیبا، تمام حواس زندگی می‌کردند: شادی، غم، غرور، عشق و ...

روزی خبر  رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق‌هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشق می‌خواست تا آخرین لحظه بماند، چون او عاشق  جزیره بود.

وقتی جزیره به زیر آب فرو می‌رفت، عشق از ثروت، که با قایقی باشکوه جزیره را ترک می‌کرد کمک خواست و به او گفت: آیا می‌توانم با تو همسفر شوم؟

ثروت گفت: نه، من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگر جایی برای تو وجود ندارد.

پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست.

غرور گفت: نه، نمی‌توانم تو را با خود ببرم. چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد.

غم در نزدیکی عشق بود. پس عشق به او گفت: اجازه بده تا من با تو بیایم.

غم با صدای حزن آلود گفت: آه، عشق، من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم.

عشق اینبار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آنقدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را هم نشنید. آب هر لحظه بالا و بالاتر می‌آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت:  بیا عشق، من تو را خواهم برد.

عشق آن قدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند، پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چه قدر بر گردنش حق دارد.

عشق نزد علم که مشغول حل مسأله‌ای روی شن‌های ساحل بود، رفت و از او پرسید: آن پیرمرد که بود؟

علم پاسخ داد: زمان

عشق با تعجب گفت: زمان؟! اما چرا او به من کمک کرد؟

علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است.


<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ