سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش برای کسی که بدان عمل می کند، مایه رشد است . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 87 آبان 19 , ساعت 1:43 عصر

سلام دوستان.این مطلبو الان تو تبیان خوندم درسته موضوعش بهداشته ولی خیلی خوب و مفید حتما بخوانید...معنی کلماتی رو که خودم نمی دونستم قرمز کردم و معنیشونو پایین نوشتم...

 

washing hands

 

"Did you wash your hands?"

How many times did you hear that today? Probably a lot. But why are adults so hung up on hand washing? Why are they so in love with lather?

Washing your hands is the best way to stop germs from spreading.

 Think about all of the things that you touched today - from the telephone to the toilet. Maybe you blew your nose in a tissue and then went outside to dig around the dirt. Whatever you did today, you came into contact with germs.

It’s easy for a germ on your hand to end up in your mouth. Think about how many foods you eat with your hands.

You can’t wear rubber gloves all day long, but you can wash your hands so those germs don’t get a chance to make you or someone else sick. When germs go down the drain, they can’t make anyone sick.

 

؟when are the best times to wash your hands

before eating or touching food (like if you’re helping cook or bake, for example-)

 after using the bathroom-

 after blowing your nose or coughing-

after touching pets or other animals-

after playing outside-

 before and after visiting a sick relative or friend-

washing hands

Now you have the when and the why of hand washing. But did you know that a lot of people don’t know how to get their paws perfectly clean? The next time you"re told to step up to the sink and scrub up, remember these handy hints

1. Use warm water (not cold or hot) when you wash your hands

2. Use whatever soap you like. Some soaps come in cool shapes and colors or smell nice, but whatever kind that gets you scrubbing is the kind you should use. Antibacterial soaps are OK to use, but regular soap works fine.

3. Work up some lather on both sides of your hands, your wrists, and between your fingers.

Don’t forget to wash around your nails. This is one place germs like to hide.

 Wash for about 10 to 15 seconds - about how long it takes to sing "Happy Birthday." (Sing it quickly two times or just once if you go nice and slow.)

 Rinse and dry well with a clean towel.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

adults:بزرگ       rubber:پلاستیکی       coughing:سرفه        scrubbing:خراشیدن ، تمیز کردن  


شنبه 87 آبان 18 , ساعت 3:41 عصر

ذهن های بزرگ،
راجع به ایده ها و نظریات بحث می کنند،
ذهن های متوسط، درباره ی اتفاقات و حوادث
و ذهن های کوچک راجع به مردم.

روبرت کوئی لی

پنج شنبه 87 آبان 16 , ساعت 6:43 عصر

آرامش

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندانی گذاشت که بتوانند به بهترین شکل آرامش را تصویر کنند. نقاشان بسیاری آصار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رودهای آرام،کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد. اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.اولی تصویر دریاچه آرامی که کوه های عظیم، اسمان آبی را در خود منعکس کرده بودند. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می کردند در گوشه  چپ دریاچه خانه کوچکی قرار داشت.پنجره اش باز بود. دود از دودکش آن برمی خواست.

تصویر دوم نیز کوه ها را نمایش می داد اما کوه ها ناهموار بود.قله ها تیز و دندانه ای بود و آسمان بالای کوه ها به طور بی رحمانه ای تاریک بود و ابرها آبستن آذرخش. تگرگ و باران سیل آسا بود. این تابلو با تابلو های دیگر هیچ هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تالبو نگاه می کرد در بریدگی صخره ای، جوجه پرنده ای را می دید، آنجا در میان غرش وحشیانه ی طوفان، جوجه گنجشکی آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی مسابقه بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است. بعد توضیح داد که: آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، بی کار سخت یافت می شود، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود، این تنها معنای حقیقی آرامش است.

از کتاب: مشکلات را شکلات کنید/مسعود لعلی


دوشنبه 87 آبان 13 , ساعت 9:21 عصر

کسی در دنیا نیست که از مشکلات و اضطرابها سهمی نداشته باشد. وقتی در زندگی با مشکلات رو به رو می شویم، همیشه می پنداریم که خداوند ناعادلانه ما را برگزیده است. ما، از سر جهل، احساس می کنیم که بیش از دیگران با حوادثی اندوهبار مواجه می شویم. ما لحظه های پر از شادی و توفیق هایی را که از سر گذرانده ایم، به فراموشی می سپاریم.



نگرانیها نتیجه ی تعبیر ماست از حوادثی که اتفاق می افتد. اگر آن را با دیدی مثبت تعبیر کنیم، می توانیم از این تجربه برای آموختن و رشد کردن بهره گیریم. اما اگر آن را به گونه ای منفی تعبیر کنیم، احساس خواهیم کرد که بر اثر این ماجرا مغلوب شده ایم.
قدرت مثبت اندیشی می تواند به ما کمک کند که با آرامش بر مصیبت چیره شویم در حالی که نگرش منفی می تواند شادمانی ، عزت نفس و خوشبینی ما را برباید.
وقتی پیتر ، با وجود آمادگی کامل، نتوانست در کنکور موفق شود، امیدش را از دست نداد.برای کالج مهندسی محلی تقاضانامه پر کرد و پذیرفته شد.پس از آن با جدیت کوشید و به توفیق دست یافت.آن گاه در مصاحبه ی دانشگاه پذیرفته و زندگی اش ساخته شد.

   
افراد دارای ذهن مثبت به گونه ای دیگر فکر می کنند.
وقتی دری بسته می شود، آنان به دنبال پنجره می گردند؛ همین موضوع است که تفاوت ها را ایجاد می کند.

همانگونه که هر پگاهس را شفقی است، شادمانی و سرور نیز با غم و اندوه همراه است.چگونگی پذیرش این چرخه، تضمین کننده ی آرامش است.
منبع کتاب:نردبان زندگی/تانوشری پادر


شنبه 87 آبان 11 , ساعت 9:19 عصر

 مردی که از راه رباخواری ثروتمند شده، و 300 هزار دینار جمع  کرده بود تصمیم گرفت دیگر سختی و رنج نکشد و باقی عمرش را با خوشی و شادمانی زندگی کند، اما در همان موقع عزرائیل از راه سر رسید تا جان او را بگیرد. دنیا پیش چشم مرد رباخوار تیره و تار شد. زاری کنان به عزرائیل گفت عمری زحمت کشیده ام و حال که وقت استفاده از دسترنجم شده، آمده ای جانم را بگیری؟ آیا سزاوار است که این موقع بمیرم؟ اما عزرائیل توجهی به حرف هایش نکرد و خواست تا جانش را بگیرد.

مرد که عزرائیل را مصمم دید گفت: حالا که اینطور است این 100 هزار دینار را بگیر و سه روز به من مهلت بده و بعد از سه روز بیا و جانم را بگیر!

عزرائیل قبول نکرد، مرد گفت: « 200 هزار دینار به تو می دهم و دو روز به من مهلت بده!» عزرائیل قبول نکرد. مرد گفت:« همه دارایی ام...(300 هزار دینار) را به تو می دهم فقط یک روز به من مهلت بده تا زنده بمانم».

بی فایده بود چون عزرائیل هیچ پیشنهادی را قبول نمی کرد، سرانجام مرد گفت:« پس به من اندازه ای مهلت بده که بتوانم جمله ای بنویسم برای آیندگان بگذارم». عزرائیل به اندازه نوشتن یک جمله به او مهلت داد.

مرد قلم برداشت و نوشت:« ای مردم من می خواستم یک روز عمرم را 300 هزار دینار بخرم و به من نفروختند.پس شما قدر عمرتان را بدانید، چون عمر خریدنی و فروختنی نیست».

از کتاب عالمی دگر بباید ساخت و زنو آدمی/مسعود لعلی


<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ