خدايا:
مرا متانتي عطا کن تا يک دم در حضور دوست،
آن چه ناپسند اوست،
از من سر نزند.
(آمين)
سلام...
ببخشيد براي اشتباهي كه كرده بودم تصحيح شد و خيلي خوشحالم
كه به خرقان و بسطام سفر كرده ايد و بوي خوش عطر ياس را از
ارامگاه جناب شيخ استشمام نموده ايد....
هر كه در اين سرا در آيد نانش دهيد واز ايمانش مپرسيد
چه آنكه به در گاه خداي به جان ارزد البته به در گاه بوالحسن به
نان ارزد....
يا علي....
سلام.با اينكه اين داستان رو چند بار خونده بودم اما بازهم براي من جذاب و شيرين بود. ظاهرا اين جزو يك مجموعه داستان هستش كه نكات اخلاقي رو با تكنيكهاي غافلگيري، ياد ميده. مثل هموني كه من توي وبلاگم گذاشتم درباره اون پسري كه براي پدرش نامه مينويسه.به هر صورت، ميخواستم بگم، روح انسان، مثل يه اتومبيل، بعضي وقتها، توي سرما، احتياج داره كه يه نفر اون رو هل بده يا در جايي كه خراب شده، احتياج داره كه يه نفر اون رو بكسل كنه. اين شبيه همون لحظاته و اين داستان، از اون نوعيه كه ميتونه اينكارو بكنه.ممنون از زحمتي كه براي درج اين داستان كشيدي و دستت درد نكنه.
Live in such a way thatthose who know you butdon"t know God will come toknow God because they know youچنان زندگي کن که کساني که تو را مي شناسند،اما خدا را نمي شناسندبه واسطه آشنايي با تو، با خدا آشنا شوند=========
سلام خواهر گلم ...
ممنون كه آمدي...
شما مي توانيد از آرشيو وبلاگ من هر مطلبي را كه دوست داريد
برداريد نيازي به ذكر منبع هم نيست من راحت ترم خيلي خوشحال
شدم ديدم از سلطان بايزيد و شيخ بوسعيد و رابعه نوشته ايد
باديدن لينك شيخ ما جناب بوالحسن بسي بر شعفمان افزوده شد
نمي دانم مي دانيد يا نه ولي بايزيد 133 سال قبل از بوالحسن نويد
آمدن وي را به مريدانش داده است ....
خلاصه كه ما را هم دعا كنيد به اتفاق خانواده گرامي تان...
http://www.khodahast.parsiblog.com/
ببخشيد لينك جا موند