بارون
روزي كه به هم رسيديم گفتي بارون خبرم كرد
گفتي كه قاصدك عشق با غزل همسفرم كرد
روزي كه پيش تو موندم همه عشقت مال من بود
پشت يه پنجره ي باز يه غريبه قدغن بود
فكر مي كردم كه نمي شه بهارو فروخت به پاييز
نه نمي شد كه نگاهت بشه از كينه ها لبريز
اما تو رفتي بهارو تو چشام خزوني كردي
ابر بي صداي قلبو تو بودي باروني كردي
تو ديگه نگاه قلبت خيره به يه جاي ديگه س
آره اون پنجره ي باز روبروي باغ ديگه س
اما تو بدون كه بارون يه روزم روي يه شيشه
مي نويسه رفتنم رو مث شبنم تا هميشه