سلام دوست خوبم

به خاطر حضورتون تو وبلاگ و اظهار لطفتون ممنونم

با يک داستان زيباي ديگه به نام " روز شلوغ من" به روزم ومنتظر حضور هميشه گرمتون هستم.

سلامت و قدرتمند باشيد[گل]

لبخندي پر از سپاس

يكي از روزهاي سال اول دبيرستان بود. من از مدرسه به خانه بر مي گشتم كه يكي از بچه هاي كلاس را ديدم. اسم اش «كايل» بود و انگار همه ي كتابهاي اش را با خود به خانه مي برد.

با خودم گفتم: "كي اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه مي بره؟ حتما اين پسره، خيلي پرت است!"....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ادامه داستان در وبلاگ "هميشه در اوج"

سلام اميدوارم لحظه لحظه ي عمرت حالتي از خوشي را داشته باشي يه وبلاگ جالب پيدا كردم:

thewitch.blogfa.com

خدا هست

راستي در مورد سوالي كه پرسيده بوديد بايد بگم كه منبع خاصي براي تهيه تصاوير ندارم.

سلام بر شما دوست خوبم
ممنونم که هميشه به وبلاگ "هميشه در اوج" سر مي زنيد و اظهار لطف داريد

پست زيبايي بود ممنونم که خبرم کرديد ، خيلي خوبه كه آدم الطاف ديگران را فراموش نكنه و در صدد جبران بربيايد
بازم منتظر پستهاي جديدتون هستم.
سربلند و پايدار باشيد

آفرين فاطيما خانم وبلاگتون عاليه و همينطور داستان هاش