يا رفيق!
كه 14 سال داري...جالبه! 14 سال داشتن رو نمي گم ها!!! 14 سال داشتن كه خيلي جالبه! اصلن فوق العاده است! اما منظور من اين وبلاگ بود كه نويسنده اش يه دختر 14 ساله است...راستش من وقتي 14 سالم بود اساسا در جو ديگه اي سير مي كردم! اميدواري و آرامش و اين جور چيزها كجا بود! همش دنبال دردسر و دوا و كشمكش فكري بودم! توفع اضافي؟ ذهنيت نادرست؟ 14 سالگي من اين حرف ها باب نبود! دنبال چيزهاي ديگه اي بوديم...دسس پدس رو مي شناسي؟ كتاباش تازه ترجمه شده بود...دنيايي داشتيم براي خودمون با اين رمان ها چيزانگيزناك! ولي 14 سالگي من يه شباهتي با 14 سالگي تو داشت! منم مثل تو و مثل همه ي 14 ساله ها خيلي به در و ديوار مي زدم كه مردم رو و خودم رو درست كنم...قدر 14 سالگي ات رو بدون...الان كارهايي مي توني بكني كه بعدها شايد نشه كرد! البته مي شه كاري كني كه هميشه 14 ساله بموني! اما بازم قدرش رو بدون! شايد رفت و برنگشت...
يا علي مددي!