درد و رنج به انسان تحمیل می شود ولی فلاکت او را بر می گزیند:
دوستی دارم به نام سندی مک گرگور.در ژانویه 1987 یک دیوانه ی مسلح وارد اتاق نشیمن خانه اش شد و سه دختر نوجوان او را به قتل رساند.این فاجعه،سندی را به جهنمی از خشم و درد روانه کرد.آنچه بر او می گذشت برای هیچ یک از ما حتی قابل تصور هم نبود.
با گذشت زمان به کمک دوستان، سندی به این نتیجه رسید که(بقیه در ادامه مطلب(پایین))
استعداد، الزاما به مفهوم خلق یک شاهکار هنری نیست. توجه نشان دادن به دیگران هم یک استعداد است،آموختن هم یک استعداد است، حل مسئله، مدیریت و فرزندپروری هم، استعداد است. متاسفانه ما غالبا استعدادهای خود را دست کم می گیریم. هنرمند سفالگر می گوید:" اگر می توانستم موسیقی بسازم هنرمند بودم" و موسیقیدان می گویند:" اگر می توانستم با دستهایم چیزی را خلق کنم....." توانائیها و استعداد های خود را با دیگران مقایسه نکنید.
کاری را که می توانید، انجام دهید. استعدادهای خود را بپذیرید و برای آنها ارزش قائل باشید. احساس رضایت خاطر، از تکامل یافتن استعدادهای خدادادی خود شما بدست می آید و نه از حسرت خوردن بر استعدادهای دیگران.
مری می گوید:" من یک استعدادخدادادی برای مربیگری مهد کودک دارم اما شاید خدا می خواهد که کارمند بانک بشوم." اگر واقعا خدا برای تو چنین استعدادی را قرار داده پس چرا باید چنین چیزی را بخواهد؟ وقتی تو می توانی استعدادهای خود را کشف کنی، او هم می تواند.
نکته ی دیگری متوجه شده ام این است که" اکثر کسانی که خود را بی استعداد می دانند، هرگز کارهای مختلف را امتحان نکرده اند."
این را هم بگویم که استعداد اگرچه مفید است اما همه چیز نیست! وقتی که مردم درباره ی موفقیتهای یک ورزشکار حرف می زنند، غالبا از استعدادهای خارق العاده او سخن می گویند.اما وقتی که پای صحبت خود آن قهرمان می نشینیم او از تمرین های خستگی ناپذیرش می گوید و میداند که وجه تمایز او و دیگران، کار سخت، مداومت و پشتکار و نگرش او بوده است.
هیچ گاه از محبت هدر رفته سخن نگو،
مطمئن باش محبت چیزی نیست که هدر رود.
خلوتی برای خود
این تصادفی نیست که در تمام فرهنگهای جهان، ارزش و احترامی خاص برای خلوت کردن با خویشتن قائل شده اند. در سنین نوجوانی، سرخپوست آمریکایی و بیابانگرد افریقایی به قله کوه یا به سایه ی درختی دربیابان پناه می برند تا به دور از ازدحام آدمیان، به دنبال معنای زندگی بگردند. معلمان بزرگ تاریخ بشریت: حضرت محمد، حضرت عیسی،بودا و همچنین میلیونها راحب و روحانی و صوفی که به دنبال این بزرگان گام برداشته اند همگی از خلوت و تنهایی، به معراج رسیده اند. همه ی ما به مکان های مقدسی نیاز داریم که در آنها از صدای زنگ تلفن، یا از روزنامه و ساعت خبری نباشد جایی که بتوانیم حسابهای بانکی مان را فراموش کنیم. این مکان مقدس، خواه گوشه ای از تخت خواب یا بالکن خانه مان باشد خواه یک جنگل، در هر حال مکانی است برای اندیشه و نوآوری.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ